Friday, June 15, 2007

ادامه ي مطلب گذشته : نجات راستين


در مطلب گذشته با هم به این نتیجه رسیدیم که برای رهایی ما ازین زندگی پر از گناهمون یک نجات واقعی لازمه ! یک معجزه که ما رو از بند این زندگی پر از گناهمون نجات بده ... همه ی ما کم و بیش می دونیم که خدا ما رو دوست داره و همیشه بهترین رو برامون می خواد ، البته این فقط یه شعار نیست ما می تونیم این مطلب رو در سراسر کتب آسمانی و حتی زندگی خودمون و اطرافیانمون به وضوح مشاهده کنیم ... بله دوستان من ! خداوند هم دوست داره ما نجات پیدا کنیم . کتاب مقدس می گه : هیچکس نیکوکار نیست ، در تمام عالم یک بی گناه هم یافت نمی شود . هیچکس به راه خدا نرفته ، و کسی واقعا طالب او نبوده است . همه از او روی گردانیده اند ؛ همه به راه خطا رفته اند ...
بله دوستان خوبم ! همه ی ما بر این موضوع واقفیم که در حضور خدا ی خوب همه ی ما گناهکار محسوب می شیم ... اما اینجا یک سوال مطرح می شه و اون هم اینه که خدا اگر محبت و عشقه پس چرا ما رو از ابتدا بدون گناه نیافرید ؟ چرا طبق کتاب مقدس در ذات ما گناه قرار داره ؟ چرا این جمله باید در باره ی ما صادق باشه : انسان جایز الخطاست !
پس بگذارید برگردیم به روز ازل ! اون روزی که خدای بزرگ پدر مارو یعنی آدم رو آفرید .
کلام خدا در پیدایش / 27:1 می فرماید : « پس خدا آدم را بصورت خود آفرید . او را بصورت خدا آفرید . ایشان را نر و ماده آفرید . » در کلام خدا می خوانیم که خدا آدم رو بصورت خودش خلق می کنه ! پس می بینیم که ذات انسان نمی تونه گناهکار باشه و اصلا گناه در درون بشر نمی تونه باشه چون خداوند منزه از هر بدی و ناپاکیه و ما هم که بصورت او آفریده شدیم موافق با ذات او آفریده شدیم . در آن زمان آدم و حوا در حضور خدا زندگی می کردند . در اون زمان اونها فرق بدی و خوبی رو نمی دونستن چون اصولا بدی وجود نداشت ، یا حد اقل اونها تا اون لحضه با هیچ بدی مواجه نشده بودن ... فقط خوبی بود و برکت و تقدس ... اونها در خدا زندگی می کردند و خدای خوب هم با اونها و در درون اونها بود ... هیچ وقت آدم خودش رو یک وجود مستقل احساس نمی کرد و بین خود و خدای خود فاصله و تضادی قائل نمی شد . چون در وحدت تضادی وجود نداره و ازین جهت اونها که در وحدت با خدا بودند تضاد و چندگانگی رو هم احساس نمی کردند ... اما می رسیم به زمانی که شیطان حوا رو اغوا کرد .
شیطان برنگشت حوا رو ملزم به انجام اشتباه کنه بلکه از راه ذهن یعنی جهان اضداد وارد شد و به حوا گفت : آیا خدا حقیقتا گفته است که از همه ی درختان باغ نخورید ؟ و درست با همین سوال یک دغدغه ی ذهنی برای حوا ایجاد کرد . اما جوابی رو که حوا به مار ( شیطان ) میده خیلی مهمه ، اون می گه : از میوه ی درختان باغ می خوریم لکن از میوه ی درختی که در وسط باغ است ، خدا گفت از آن مخورید و آن را لمس مکنید ، مبادا بمیرید .
بیایید باهم به این قسمت خوب دقت کنیم ! می بینیم که خدا به آدم و زنش هشدار می ده که با خوردن میوه ی اون درخت می میرید ! و بعد جوابی که شیطان به اون می ده باز هم جالب تره ؛ شیطان می گه : هر آینه نخواهید مرد ، بلکه خدا می داند در روزی که از آن بخورید ، چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نیک و بد خواهید بود . بله دوستان شیطان درست به هدف زده بود چون برای حوا دغدغه ی ذهنی بزرگی رو ایجاد کرده بود و از چیزی براش صحبت کرده بود که به نظر حوا وسوسه انگیز می نمود . اما ما می بینیم که حوا از اون میوه می خوره و حتی آدم رو هم تشویق می کنه که از اون میوه بخوره ! اما ... اما شاید بپرسید چرا آدم و حوا بعد از اینکه از اون میوه خوردن نمردن ؟!! آیا خدا دروغ گفته بود ؟ حقیقتا نه ! و همه ی ما این رو می دونیم که اصلا دروغ با ذات اقدسش موافق نیست و ازین گذشته برای خدا چه دلیلی می تونه وجود داشته باشه که بخاطرش دروغ بگه ! آیا اون درخت اینقدر مهم بود که خدا می ترسید و نمی خواست آدم ازون بخوره ؟ جواب مطمئنا منفیه چون خدا خیلی راحت می تونست اون درخت رو هیچ وقت بوجود نیاره یا هرکار دیگه ای بعدش انجام بده ! اما خدا اون درخت رو آفرید تا عدالت خودش رو به ما نشون بده ، تا بگه ای انسان من تو رو بصورت خودم آفریدم ، دوستت دارم ، اگر من رو بی اراده و اتوماتیک عبادت کنی برام چیز تازه ای نداری و چه قدر بهتر فرشته ها این کار رو می کنن ! اما اگه تو اختیار داشته باشی و البته حق انتخاب ، اینجاست که اگه من رو انتخاب کنی و به سمت من بیا ی ارزش زیادی برای من خواهی داشت و این گونه عبادت از عبادت صدها و حتی هزاران فرشته هم برای من زیباتره !!! ... بله خدا با این کار در اصل به آدم اختیار و حق انتخاب رو عطا کرد !
بیایید ماجرا رو ادامه بدیم تا ببینیم بعدش چی شد !
بعد از خوردن اون میوه اولین اتفاقی که برای اونها افتاد این بود که به گفته ی شیطان عارف بر نیک و بد شدند ! بله ! بدی کردند و حالا بین نیکی خداوند و اون سرپیچی تفاوت و دوگانگی قائل شدند ، بله دوستان من ! می بینید شیطان چطور به هدف خودش رسید ؟ اون موفق شد آدم و حوا رو از مرتبه ی زندگی در روح به مرتبه ی زندگی در ذهن پایین بیاره ! اگر تا قبل از سرپیچی این روح الوهیت آنها بود که بر وجودشان حکمرانی می کرد و مالک ذهن و جسمشان بود بعد از سرپیچی روحشان در زیر سلطه ی ذهن کشیده شد و ذهن بر آنها حکمرانی کرد ! جهان اضداد ! جهان دوییت ها ! در اصل اونها با ارتکاب اون اشتباه احساس گناه کردند ؛ و همین احساس گناه بین اونها و خدای مقتدر و مهربان فاصله ایجاد کرد ، چرا که خداوند را قدوس می دیدند و خود را گناهکار ! پس احساس گناه باعث شد که برای خود وجودی مستقل از ذات پاک او قایل شوند و خود را در فاصله ای دور از خدا احساس کنند ! بله اونها در جایی بودند که بین اونها و خداوند مغاک بزرگی به نام گناه قرار گرفته بود ! درنتیجه به جای لمس روح خدا در درون خود روح گناه رو احساس کردند و در اصل از همون زمان این روح گناه بود که به جای روح قدوس خداوند در انسان ها رخنه کرده بود . . . ما می بینیم که خداوند به آدم می فرماید : « ... پس به سبب تو زمین ملعون شد ، و تمام ایام عمرت از آن با رنج خواهی خورد . . . » ما در سراسر کتاب مقدس می تونیم ثمرات زندگی در گناه رو ببینیم ؛ یعنی زندگی کنونی انسانها ! طبق کتاب مقدس ثمرات زندگی در گناه رنج و بیماری و مرگه ! بله مرگ ! پس می بینیم که خداوند خوبی آدم رو می خواست و به اون حقیقت رو گفته بود و خداوند از روز اول به آدم و زنش هشدار داده بود و مهمترین نتیجه ی زندگی گناه آلود رو به اونها گوشزد کرده بود : مرگ ! نابودی ! ... بله ! اما این مرگ ، در حقیقت مرگ روحانیه ! چون کتاب مقدس می گه روح خداوند روح حیاته ! پس هرجا که روح خدا نباشه اونجا مرگ و نابودی و بیماری و رنجه !!!!! ......... پس میبینیم که همه ی ما به خاطر این زندگی گناه آلودمون محکوم به مرگ و نابودی و رنج هستیم !
اما خداوند مهربان انسان رو دوست داره ! پس نقشه ای رو ترتیب می ده تا ما انسان ها رو از چنگال گناه رهایی بده و بعد از اون روح قدوس خودش رو دوباره بر ما قرار بده !!! ... بله نقشه ی نجات ! یک نجات راستین ! ..........

9 comments:

Anonymous said...

با سلام
خداوند به تو بركت بده.
تو رو بنا كنه.
با او قدم بزني ونهايتا....
به اون مبدل بشي.
خداي هستي ونيستي حقيقت خالص رو برتواشكار كنه.
از مقربان درگاه اوبشي.
امين

Anonymous said...

سلام. متنهای قشنگی نوشتی. به من هم سر بزن.

Anonymous said...

سلام حکیمه جان ! مرسی امیدوارم ادامه بدی و با ما همراه بشی !
آرزوی موفقیت و نجات برات دارم ...
آدرستو نگذاشتی

Anonymous said...

Dorood
sepaas az hozooretan
__ khodavand ensasn ra mahze Mohabat afarid __
dar panahe mehr bashid

Anonymous said...

نجات یافته عزیز سلام
از این که وقت گذاشتی و به وبلاگم سر زدی خوشحالم
عنوان امیدوار کننده ای برای خودت انتخاب کرده ای
همین که می دانیم خدا همه ما را دوست دارد زیباترین جمله ای است که
می توانیم به کار بریم. وبلاگ شما هم عالی است. بازم منتظرت هستم.
در پناه حق و موفق باشی

Anonymous said...

سلام . مرسي از كامنتهاي خوبتون
اما اين پايان ماجرا نيست
با ما همراهي كنيد تا ادامه ...
ممنون
GOD BLESS US

Anonymous said...

سلام دوست عزیزم
وبلاگم به روز شده خوشحالم میکنی اگه زحمت بکشی یه سری به ما بزنی
در پناه حق و موفق باشی

ilgod said...

ممنونم آمديد.خداوند آن سوي اديان ايستاده است..

Anonymous said...

سلام دوست عزيز
شما را به يك گفتمان دعوت مي كنم.
خوشحال مي شوم اين دعوت را قبول كني و در آن شركت نمايي.
منتظرت هستم.